سناريوهاي مختلف در گام تبديل
«در گام تبديل نقشآفرینی یا عدم نقشآفرینی پول میتواند حالتهاي مختلفي را ایجاد کند.»
دو سناریو برای گام تبدیل از حیث نقش داشتن یا نداشتن پول ممکن خواهد بود.
در سناریوی اول که پول نقشی ندارد، یک مشترک میتواند در صورتی که با مازاد کالای یارانهای مواجه شد آن را برای مصرف خود در آینده پسانداز کند. این حالت درست مانند شرایطی است که در حال حاضر برای کالای خاص بنزین ممکن است و افراد میتوانند آن را برای مصرف آیندهی خود پسانداز کنند. مثل شرایطی که برای بنزین 400 تومانی به وجود آمد و افراد توانستند پسانداز خود را از مرحلهی قبلی سهمیهبندی به این مرحله انتقال دهند و در شرایطی که دیگر از عرضهی بنزین 400 تومانی خبری نبود از آن استفاده کنند. این حالت معادل خانهی دوم جدول است.
حال اگر افراد بهجای مازاد با کسری مواجه شوند چه باید بکنند؟ از آنجایی که در این سناریو پول نقشی ندارد آنها میتوانند در گام تبدیل، مصرف آتی خود را به مصرف حال تبدیل کنند. بهعنوان مثال سهمیهی سال آیندهی خود را امسال مصرف کنند؛ یعنی یک مشترک در صورت کسری بنزین، از ذخیرهی آینده قرض ميگيرد و در صورت اضافه آوردن، آن را در کارت خود برای آینده ذخیره میکند. این حالتی است که خانهی شمارهی یک جدول آن را نشان میدهد.
اما در سناریوی دوم پول نقش دارد. مشترک در صورت داشتن کسری از یک کالای یارانهای، میتواند پول خود را به آن تبدیل کند و آن را با قیمت واقعی بخرد. این حالت امروز نیز اجرا میشود اما با این تفاوت که مشترکین در مقابل مصرف بیشتر، نرخ نیمهیارانهای پرداخت میکنند نه قیمت واقعی. این حالت مطابق با خانهی سوم جدول است.
طبق خانهی چهارم جدول اگر مصرفکننده در مصرف انرژی صرفهجویی کرد و مازادی باقی ماند بهجای ذخیرهسازی و پسانداز، آن را به دولت میفروشد. این حالت در حال حاضر اجرا نمیشود، حالتی که برجستهترین قسمت از طرح پیشنهادی است.
با کمی دقت میتوان فهمید که در شرایط فعلی، خانههای شماره 2 و 3 از جدول اجرایی شده است. درواقع تلفیقی از سناریوی اول که پول در آن نقش ندارد و سناریوی دوم که پول در آن نقش دارد. این وضعیت یک بام و دو هوا در گام تبدیل، یکی از دلایلی است که باعث شده هدفمندسازی به معنای واقعی اجرا نشود.
کاهش مصرف مهمترین پیامد اجرای طرح
نقطهی مرکزی و اساسی در اجرای طرح بهینهسازی و هدفمندسازی، مصرف بهینهی کالاها به خصوص کالای انرژی میباشد. در این طرح، مصرف حاملهای انرژی به چند دلیل کاهش خواهد یافت.
نخست اینکه با تخصیص دقیق منابع انرژی یعنی همان گام تسهیم و تقسیم؛ میزان واقعی نیازی که هر مشترک در طی یک ماه به انواع منابع انرژی دارد، تعیین خواهد شد. بهعنوان مثال اگر یک مشترک همان میزانی که آب نیاز دارد را دریافت کند، دیگر آب اضافی طلب نخواهد کرد؛ یعنی با تعیین دقیق سرانهی مصرفی هر مشترک، دیگر به مصرف مازاد نیازی نخواهد بود.
«با تعیین دقیق سرانهی مصرفی هر مشترک، دیگر به مصرف مازاد سرانه نیازی نخواهد بود. اگر یک مشترك همان میزانی که آب نیاز دارد را دریافت کند، دیگر آب اضافی طلب نخواهد کرد.»
از سوی دیگر هر خانوار انگیزهی مصرفی بالا نخواهد داشت، چرا که باید قیمت واقعی بابت حاملهای انرژی بپردازد و اين در حالی است که از یارانهی پولی هم خبری نخواهد بود. البته نباید از این نکته غافل شد که قیمتهای واقعی حاملهای انرژی، برای اقشار پردرآمد و پرمصرف جامعه نیز هزینهی سنگینی به بار خواهد آورد و نقش مالیات بر مصرف را خواهد داشت.
سومین عامل امکان کسب درآمد است که انگیزهی مصرفی را کاهش میدهد. چرا كه افراد ميدانند هر اندازه صرفهجويي كنند ميتوانند با درآمدي كه از فروش آن به دست ميآورند، بخشي از هزينههاي خود را تأمین كنند.
در این فرآیند دیگر لازم نیست ترغیب مشترکین برای مصرف کمتر دائماً از سوی دولت مطرح شود. دو انگیزهای که پیشتر ذکر شد یعنی مصرف کمتر هم بهمنظور نپرداختن هزینهی گرانتر و هم کسب درآمد، به صورت درونی افراد را به مصرف بهینه ترغیب خواهد کرد. حتی در بخشهای تولیدی بسیاری از تولیدکنندگان ترغیب خواهند شد تا تجهیزات و امکانات اساسی خود را بهسازی کنند و با هدرروی کمترِ انرژی گران شده، نهتنها هزینههای خود را کاهش دهند بلکه با درآمدزایی از محل صرفهجویی، هزینهی خرید تأسیسات جدید را هم جبران کنند.
«سطح مصرف در طرح پیشنهادی به سه دلیل کاهش مییابد: 1- افزایش انگیزه برای پسانداز، 2- تخصیص دقیق منابع انرژی و 3- کاهش انگیزه برای مصرف.»
از همان ابتدای اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها و بهینهسازی مصرف انرژی و کالاهای اساسی، هدف اصلی این بود که مردم به سوی قناعت حرکت کنند مسئلهای که یکی از زمینههای شکلگیری اقتصاد مقاومتی و معاش مقاوم است. درواقع مقاومت از حیث سلبی در حوزهی انرژی و همچنین کالاهای اساسی مورد نیاز جامعه، این است که تا جای امکان مصرف کمتری رقم بخورد. با این حساب در نتیجهی این طرح با محول کردن مدیریت مصرف به مردم، عرصه برای توانایی اجرایی و ابتکارات مردمی باز میشود. علاوه بر این، حرکت جامعه به سوی مصرف کمتر اجتنابناپذیر است؛ روند فعلی مصرف زمینهساز مشکلات اساسی شده و در ماههایی از سال در مورد آب، برق و گاز خود را به صورت جدی نشان داده است.
افزایش محدود و منطقی سطح قیمتها
با واقعی شدن قیمت کالاهای یارانهای و منابع انرژی از یکسو و پرداخت نقدینگی به مردم از سوی دیگر، تورم ایجاد خواهد شد؛ اما با بررسی چهار متغیر اصلی که بر قیمتها تأثیرگذار هستند میتوان نتیجه گرفت که این طرح نسبت به شیوههای دیگر اجرای هدفمندسازی یارانهها و بهینهسازی مصرف انرژی، میتواند در ازاي منافع متعدد، تبعات تورمی بسیار کمتری داشته باشد.
تخصیص دقیق كالاهاي يارانهای همانگونه که گفته شد، نیاز به خرید آنها را بیش از سهمیهی تخصیص داده شده به حداقل میرساند، این موضوع یک اثر تثبیتی بر روی قیمتها دارد. چرا كه وقتي افراد نيازي نداشته باشند تا بيش از سهميهي اختصاص داده شده مصرف كنند، ديگر چه لزومي دارد تا قيمت كالاها و خدماتي كه به ديگران عرضه ميكنند را افزايش دهند؟ ازاینرو اختصاص دقيق، هوشمندانه و متناسب با نيازِ سهم هر فرد ميتواند اثر تثبيتي روي قيمتها داشته باشد.
از سوی دیگر اگر افراد از راه صرفهجویی در مصرف اقلام یارانهای و فروش آن به دولت درآمدی کسب کنند، چون برای کسب این درآمد زحمت کشیدهاند، آن را به جا هزینه خواهند کرد. همانطور که در حکمت عامیانه هم گفته میشود، پولی که بیزحمت به دست آید بیحساب هم خرج خواهد شد؛ اما وقتی مردم یک جامعه بابت این درآمدها، رنج صرفهجویی را کشیده باشند، مطمئناً درآمد حاصل از آن را بیحساب هزینه نخواهند کرد که این موضوع خود میتواند یک عامل کنترلکنندهی تورم باشد.
«تخصیص دقیق منابع انرژی و هزینهکرد بهجای درآمدها، دو متغیر اصلی هستند که نه به کاهش، بلکه به تثبیت قیمتها کمک میکنند. آزاد شدن قیمت انرژی و کسب درآمد از محل صرفهجویی نيز دو متغیر دیگری هستند که سطح قیمتها را تا حدی بالا خواهند برد.»
اما عواملی هم وجود دارد که سطح قیمتها را بالا خواهد برد. فرآیندی که تقریباً اجتنابناپذیر است و در مراحل قبلی طرح هم اتفاق افتاده است. دو متغیر اصلی افزایش دهندهی قیمت، آزاد شدن قیمت انرژی و کسب درآمد از محل صرفهجویی است؛ اما این افزایش قیمت به دلیل عوامل تثبیتکنندای که برشمرده شدند بار تورمی کمتری نسبت به طرحهای پیاده شده و یا دیگر طرحهایی که تاکنون مطرح شدهاند خواهد داشت. ضمن اینکه با آزادسازی یکبارهی قیمتها، یکبار برای همیشه بار تورمی تجربه ميشود. در ازای آن مصرف کالاهای یارانهای به سطح بهینه رسیده و یارانه هم به صورت هدفمند توزیع خواهد شد.
بررسی توجیه مالی طرح
در اجرای این طرح یکی از موضوعات مهم توجیه مالی طرح است. بررسی چگونگی تأمین منابع لازم برای هزینههای این طرح، همچنین صرفه داشتن یا عدم صرفهی طرح از نظر مالی، در توجیه مالی طرح در نظر گرفته ميشوند. در این بررسی مالی، باید ورودیها و خروجیهای اصلی حاصل از اجرای این طرح مورد توجه قرار گیرد.
یکی از ورودیهای اصلی مبلغی است که با حذف پرداخت یارانهی نقدی در خزانهی دولت باقی خواهد ماند. در حال حاضر بودجهای که ماهانه در حساب خانوارها ریخته میشود چیزی بالغ بر 3500 ميليارد تومان است[1] که آزاد خواهد شد.
در مقابل در گام تبدیل، منابع لازم برای خرید کالای صرفهجویی شده از افراد یک خروجی مهم خواهد بود و باید منابع مالی لازم برای آن در نظر گرفته شود.
در طول این نوشتار امکان فروش کالای یارانهای در گام تبدیل بهعنوان جایگزینی برای جبران عدم پرداخت یارانهی نقدی مطرح شد. شاید در نگاه اولیه، این طور به نظر برسد که ورودی مالی حاصل از حذف یارانهی نقدی با خروجی مالی ناشی از خرید صرفهجویی کالایی افراد جبران شود؛ اما اجرای این طرح ورودیهای مهم دیگری را ایجاد خواهد كرد كه ميتوانند به راحتي منابع لازم برای خرید صرفهجویی افراد را تأمین كنند.
یکی از ورودیهای مالی حاصل از اجرای این طرح، درآمدی است که از محل مصرف بیش از سهمیهی افراد پرمصرف تأمین خواهد شد. با توجه به آزادسازی قیمت کالاهای یارانهای، وقتی افرادی بيش از سهمیهی تعیینشده مصرف کنند درآمدی برای دولت بدست میآید که در حال حاضر امکان کسب آن وجود ندارد. همانگونه که پیشتر گفته شد امروز افراد پرمصرف حتی با وجود افزایش یکباره یا پلکانی قیمت باز هم از یارانه بهرهمند هستند. اگر این یارانه با آزاد شد قیمت برداشته شود افراد پرمصرفی که امروز از یارانه استفاده میکنند، درست معادل آن را به دولت خواهند پرداخت، چون باید آن را به قیمت آزاد بخرند و این برای دولت درآمدزا خواهد بود.
به بیان دیگر در این فرآیند مشترکین پرمصرف برای اقشار کممصرف جامعه درآمدزایی میکنند. درواقع هزینهی واقعی از اقشار پرمصرف اخذ شده و این هزینه به اقشار کممصرف بابت صرفهجویی داده خواهد شد که زمینهی گردش ثروت را هم ایجاد خواهد كرد.
اما از محل صرفهجویی افراد در گام تبدیل میتوان آوردهی مالی دیگری هم ایجاد کرد که هزینههای طرح را تأمین کند.
صرفهجویی کالاهای یارانهای همراه با تقاضای کمتر از سوی مصرفکنندگان، مازادی را ایجاد خواهد کرد. این مازاد هم کالاهای اساسی و هم منابع انرژی را شامل خواهد شد که امکان صادرات آنها وجود دارد و دولت میتواند با صادرات این مازاد ورودی مالی دیگری را ایجاد کند که تأمینکنندهی هزینههای طرح باشد.
این حجم از ورودیهای مالی، نهتنها هزینههای لازم برای اجرای طرح را تأمین خواهد کرد بلکه مقادیر مازادی باقی خواهد ماند که میتواند صرف تأمین و واردات امکانات و کالاهای سرمایهای موردنیاز کشور شود.
با این حساب، منابع لازم برای تبدیل صرفهجویی افراد به پول و خرید آن از افراد، میتواند بهراحتی از محل دریافت هزینهی واقعی از خانوارهای پرمصرف و همچنین از صادرات کالاهای یارانهای خصوصاً منابع انرژی مثل بنزین یا برق تأمین شود. این دو ورودی به همراه عایدی حاصل از عدم پرداخت یارانهی نقدی، سه منبع اصلی درآمدی را تشکیل میدهند و تنها خروجي موجود، هزینههای لازم برای خرید صرفهجویی کالایی افراد خواهد بود.
«دو ورودی دریافت هزینهی واقعی از خانوارهای پرمصرف و همچنین از صادرات کالاهای یارانهای به همراه عایدی حاصل از عدم پرداخت یارانهی نقدی، سه منبع اصلی درآمدی را تشکیل میدهند و تنها خروجي موجود، هزینههای لازم برای خرید صرفهجویی کالایی افراد خواهد بود.»
اجرای این طرح، فراتر از صرفههای مالی گسترده، منافع تولیدی نیز در بر خواهد داشت. کممصرف کردن نوعی تولید است، اما تولیدی غیرمستقیم. یکبار برق بهصورت مستقیم در نیروگاه تولید میشود و بار دیگر فرد با صرفهجویی در مصرف انرژی بهطور غیرمستقیم میتواند تولیدکنندهی آن باشد. چرا که معادل عدم صرفهجویی باید تولید صورت گیرد و برعکس هرقدر افراد صرفهجویی کنند بهطور غیرمستقیم تولید انجام دادهاند که امکان فروش و صادرات آن نيز وجود خواهد داشت.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که پول یک ثروت غیرواقعی است و تنها باید بهعنوان یک ابزار برای هدایت ثروتهای واقعی به کار گرفته شود. اگر منابع انرژی یا کالاهای اساسی وجود نداشته باشند پول یا یارانه نقدی ارزشی بیشتر از کاغذ نخواهند داشت.
«پول در مقایسه با انواع ثروتهای واقعی خصوصاً حاملهای انرژی وزنی ندارد. این آب است که حیات میدهد و این انواع حاملهای انرژیهای هستند که بسیاری از نیازهای حیاتی بشر را تأمین میکنند.»
پول در مقایسه با انواع ثروتهای واقعی خصوصاً حاملهای انرژی وزنی ندارد. این آب است که حیات میدهد و این انواع حاملهای انرژیهای هستند که بسیاری از نیازهای حیاتی بشر را تأمین میکنند. پول فرع است و اصل انرژی است؛ به بیان دیگر، هدفمندی یارانه مهم نیست بلکه هدفمندسازی مصرف انرژی و بهینهسازی آن اصل قضیه است.
[1] http://www.farsnews.com/printable.php?nn=13920909001138