در بخش اول از این سلسله مقالات به موضوع گسترش اسلام در اسپانیا و رشد این کشور از حیث اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پرداخته و نمونههای متعددی از این رشد در حوزههای مختلف مطرح شد. حال باید بررسی کرد که چه عاملی در تمدن اسلامی حضور داشت که در بهترین شکل به جامعه خدمات میداد؛ سازوکاری که پیشرفت امروز غرب البته بعد از یک دورهی طولانی عقبماندگی، مدیون آن است و امروز، درک این عامل یا پدیده یکی از پیچیدهترین و غامضترین مسائل علوم انسانی، خصوصاً در غرب است؟ امروز که غرب دچار بحران جدی شده بسیاری، افول تمدن غرب را همانند صعود آن، ناشی از کارکرد غیرکارآمد این پدیده میدانند. اساساً شناخت این پدیده، به درک مسائل پیچیدهای مثل ظهور، اوجگیری، رکود، افول و فروپاشی تمدنها کمک میکند و امروز بسیاری از دانشمندان علوم انسانی غربی، به کمک این پدیده، وضعیت نابسامان این تمدن را خصوصاً از حیث معیشتی تحلیل میکنند.
برای درک این پدیده و پاسخ به این سؤالات باید به سراغ یک مثال رفت.
نمونهی این پدیده در اسلام نیز وجود دارد، پدیدهای که اغلب گفته میشود صرفاً یک بنا و عبادتگاه است؛ امّا نمیتوان انکار کرد که دارای تشکیلات، سلسله مراتب و قوانین نیز میباشد.
«…منبر مساجد فقط جایگاه خطابهی واعظ و پیشنماز نبود، بلکه برای ابلاغ خبرها و تصمیمهای مهم، مثلاً عزل و نصب مقامات، به کار گماشتن حکام یا فرمانروایان جدید، اعلان اخبار جنگ و فتوحات و رویدادهای دیگر نیز به کار میرفت… با توسعه و پیچیدگی بیشتر حکومت و جامعهی اسلامی، نقش سیاسی مسجد تا حدودی کاهش یافت اما هیچگاه کاملاً از بین نرفت. انتصابات اصلی، مثلاً جلوس خلیفهی جدید، همچنان از منبر اعلان میشد و خطبهی هفتگی که در آن نام فرمانروا و حاکم برده میشود اهمیت سیاسیاش را کماکان نگاه داشت…[1]»
«با توسعه و پیچیدگی بیشتر حکومت و جامعهی اسلامی، نقش سیاسی مسجد تا حدودی کاهش یافت اما هیچگاه کاملاً از بین نرفت.»
ازاینرو مسجد تنها یک بنای صرف نبود و فراتر از آن مکانی هم نبود که صرفاً در آن نماز برگزار شود. درواقع مسجد فراتر از نگاه اولیه یعنی سجدهگاه بودن و کارکردهای دینی و فرهنگی، کارکردهای سیاسی، اقتصادی و بعضاً نظامی نیز داشت.
برای اینکه کارکردهای متعدد پدیدهای مانند مسجد در حوزهی تمدن اسلامی خوب درک شود باید آن را بهصورت تطبیقی با بدیلش در حوزههای تمدنی دیگر بررسی کرد.
«…در اواخر قرن هجدهم میلادی مسافری مسلمان ـ و یکی از نخستین سیاحانی که مشاهداتش را به قلم آورده است ـ به نام میرزا ابوطالب خان دیدار خود را از مجلس عوام انگلستان وصف میکند و هنگامیکه به او میگویند وظایف و کارهای این مجلس ازجمله عبارت است از وضع قوانین و تعیین مجازات برای متخلفان، به حیرت میافتد. برای خوانندگانش شرح میدهد، انگلیسیها، برخلاف مسلمانان، وحی منزل الهی نداشتهاند تا بخواهند در چارچوب شرعی آن، قوانین جامعهی خود را تعیین کنند، پس ناچار شدهاند به اقتضای وقت، حال، طبایع و تجربهی قضات، قوانین خود را بسازند…[2]»
«میرزا ابوطالب خان دیدار خود را از مجلس عوام انگلستان اینگونه برای خوانندگانش شرح میدهد؛ انگلیسیها، برخلاف مسلمانان، وحی منزل الهی نداشتهاند تا بخواهند در چارچوب شرعی آن، قوانین جامعهی خود را تعیین کنند، پس ناچار شدهاند به اقتضای وقت، حال، طبایع و تجربهی قضات، قوانین خود را بسازند.»
ازاینرو مجلس انگلیس فراتر از ساختمانی که داشت، سازوکاری بود برای کار تقنینی یا قانونگذاری. پس با یک رویکرد تطبیقی، میتوان برای مسجد و مجلس انگلستان کارکردی مشابه در نظر گرفت. به این صورت که یکی از کارکردهای مسجد این بود که قوانین شرعی را بهمرور از درون خود به بیرون از خودش بسط دهد یا به بیان دیگر محمل و سازوکاری بود برای شرعیسازی جامعه، درحالیکه در کشوری مثل انگلیس، برای چنین کارکردی، یعنی بسط قوانین عرفی و وضعشده توسط بشر، سازوکاری به نام مجلس عوام وجود داشت که محملی بود برای عرفیسازی جامعه.
اما مسجد تنها این کارکرد را نداشت. مسجد جایگاه مشورت بود و نخبگان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در آنجا تصمیمگیری میکردند، حتی در اوایل کار نیز محل حکمرانی هم بود، محلی بود که دستورات سیاسی در آنجا صادر میشد. پس هم مسجد و هم مجلس هر دو ساختاری هستند که کارکردهای متعددی دارند، ساختاری بهعنوان مسجد که قانون معتبر در آن تنها قانون خداست و ساختاری چون مجلس در انگلیس که قانون معتبر آن قانون حال و تجربه است.
«هم مسجد و هم مجلس هر دو ساختاری هستند که کارکردهای متعددی دارند، ساختاری که بهعنوان یک مسجد، قانون معتبر در آن تنها قانون خداست و ساختاری چون مجلس انگلیسیها که قانون معتبر قانون حال و تجربه است.»
حال این سؤال مطرح میشود که این چه ساختاری است که مسجد را نهتنها با پیشرفت حکومت و جامعهی اسلامی از بین نبرد بلکه کاملتر کرده و کارکردهای بیشتری به آن داده است. از سوی دیگر مجلس چه سازوکار و ساختاری دارد که به مرور زمان بیشتر جا افتاد و وظایف بیشتری در جامعه و حکومتداری به خودش جذب کرد؟
در علوم انسانی اصطلاحی که بهجای جا افتادن میتوان استفاده کرد، نهادینه شدن است. درواقع این ساختارها بعد از اینکه به وجود آمدند، به حدی در یک جامعه رسوخ کردند و اصطلاحاً نهادینه شدند که وجود آنها به یک جزء جداییناپذیر یک جامعه تبدیل شده است.
ازاینرو به زبان سادهتر میتوان گفت هر پدیدهای که در جامعه جا افتاد و نهادینه شد، عملاً به نهاد تبدیل شده است. همانطور که ساختارهایی مثل مسجد در اسلام و مجلس قانونگذاری در انگلیس در جوامع آن دوران شکل گرفتند، جا افتادند، نهادینه شدند و درنهایت به نهاد تبدیل شدند.
با این توضیح هم مسجد و هم مجلس، مجموعهای هستند که ساختارها و قوانینی را در خودشان جا دادهاند. درواقع وجه اشتراک این دو پدیده که هرکدام نمونهای از یک حوزهی تمدنیاند، فارغ از تفاوتهای زیاد، این است که مجموعهای از ساختارها و قوانین در آنها تجمیع شده است.
مسجد، بهعنوان یک نمونهی نهادی از دل اسلام و مجلس بهعنوان یک نمونهی نهادی از دل تمدن غرب، نه سختافزار یا ساختمان هستند، نه نیمه سختافزارند و نه صرفاً نرمافزار محسوب میشوند. کارکردهایی که از دل آنها بیرون آمده و به جامعه ارائه میشود، برآیندی از این سه جنبه است. برآیندی که میان سه بُعد سختافزاری، نیمه سختافزاری و نرمافزاری ارتباط برقرار کرده و یک بنا یا ساختمان را به کار عبادی و یا قانونگذاری مرتبط میکند.
بهعنوان مثال در نهادی مثل مسجد، هم ساختمان و بنای سخت مسجد کارکردهایی دارند، هم قوانین و ساختارهای قانونی نیمهسخت آن و هم حال و هوا و حس عبادی نرم داخل مسجد کارکردهایی را ارائه میدهند.
«ساختمان و بنای مسجد، ساختارهای قانونی و حس عبادی در سه صلابت سخت، نیمه سخت و نرم، کارکردهای متفاوتی به نهادی چون مسجد میدهند.»
از نظر ساختمانی و سخت، دیوارهای مسجد حریم و محدودهی مسجد را تعیین میکنند. از حیث قانونی و باصلابت نیمه سخت امام جماعت باید جلوتر از همه قرار بگیرد و صفوف نماز، رو به قبله پشت امام، از سمت راست و در فاصلهی معینی از هم تشکیل شود. یک فرد باید با رعایت تمام این قوانین در نماز شرکت کند و از کارکردهای آن بهرهمند شود. از سوی دیگر نیز، حس و حال عبادت، ذکر و یاد خدا، راز و نیاز، تقوا و خویشتنپایی، فضای آرام و باصفای مسجد که روح حاکم در هنگام نماز جماعت است، از کارکردهای نرم مسجد هستند.
مجلس نیز به همین صورت است؛ یک ساختمان یا یک بنای سخت اولیه دارد که در درون آن ساختار و قوانینی حکمفرماست، برای مثال رئیس مجلسی وجود دارد، نحوهی انتخابی برای حضور نمایندهها و سازوکاری برای قانونگذاری. درنهایت روح حاکم در مجلس که صلابت نرم دارد تعهد و قانونگرایی است. این سه جز است که منجر به خروجی مجلس یعنی قانون میگردد، خروجیای که بهعنوان خدمات و کارکرد این نهاد شناخته میشود.
پس نهاد حد واسطی است که بین ابعاد سختافزاری و نرمافزاری آن یک ارتباط متقابل و درهمتنیده ایجاد شده است. نهاد یک بنا یا ساختمان سخت را به قوانین جاری نیمهسخت و درنهایت به روح حاکم نرم در آن نهاد مرتبط میکند و کارکردی که ارائه میدهد آمیزه و ملقمهای از هر سهی این سه جز است.
«نهاد حد واسطی است بین بعد سختافزاری و نرمافزاری که یک بنا یا ساختمان سخت را به قوانین جاری نیمهسخت و درنهایت به روح حاکم نرم در آن نهاد مرتبط میکند.»
با مطالعه و نگاه دقیق به تشکیلات یک جامعه، ساختارهای زیادی دیده خواهد شد که نه سختافزارند و نه نرمافزار، به بیان دیگر نه کارکردهای سختافزاری صرف دارند و نه کارکردهای نرمافزاری صرف. همهی این ساختارها نهادند. در جدول زیر تعدادی از این نهادها معرفی شده است:
«در یک جامعه، ساختارهای زیادی وجود دارد که نه کارکردهای سختافزاری صرف دارند و نه کارکردهای نرمافزاری صرف، اما همهی آنها نهادمحسوب میشوند.»
انواع نهادهایی که بهعنوان نمونه مطرح شدهاند، همگی ساختارهایی هستند دارای تشکیلات، قوانین و کارکردهایی برای پاسخگویی به نیازهای جامعه.
البته این نهادها از نظر سطح و اندازه با هم متفاوتاند. مثلاً نهاد دانشگاه و نهاد کرسیهای نظریهپردازی در یک سطح و اندازه نیستند. دانشگاه خیلی بزرگتر از یک کرسی است و در سطح بالاتری از آن قرار دارد. درواقع یک کلاس از یک دانشگاه را میتوان با یک کرسی مقایسه کرد. اگر دانشگاهی از کرسیهای نظریهپردازی تشکیل شده باشد به یک نهاد خاص و کم نمونه تبدیل خواهد شد. کلوژ دو فرانس یک نمونهی خاص برای این نهاد است. دانشگاهی که کرسیهای داخل آن کرسیهای آزاداندیشی است و اساتید حق دارند تنها مطالبی را که تابهحال تولید نشده است ارائه دهند.[3] نهادی در این سطح را میتوان با دانشگاه یا دانشکدهی متعارف امروز همسطح دانست.
پس نهادها لزوماً در یک سطح نیستند، سطح اقدام هر نهاد با دیگری فرق دارد و یک نهاد میتواند فوق نهاد دیگر قرار بگیرد.
«نهادها در یک سطح نیستند سطح اقدام هر نهاد با دیگری متفاوت است.»
ازاینرو نهادها سلسله مراتبی دارند؛ در بالاترین سطح، سوپر یا ابر نهاد مطرح است که زیرمجموعهی بلاواسطهی آن ماکرو یا کلان نهاد است. برای مثال آموزش عالی یک ماکرو نهاد است که در ذیل ابر نهاد تعلیم و تربیت قرار میگیرد.
«در بالاترین سطح، سوپر یا ابر نهاد مطرح است که زیرمجموعهی بلاواسطهی آن ماکرو یا کلان نهاد است. برای مثال آموزش عالی یک ماکرو نهاد است که در ذیل ابر نهاد تعلیم و تربیت قرار میگیرد.»
در سطح پایینتر میکرو یا خرد نهاد و درنهایت نانو یا ریزنهاد قرار میگیرند. برای مثال مدرسه، حوزه و دانشگاه خرد نهاد هستند و کلاس درس یک ریزنهاد محسوب میشود.
بنابراین نهادها میتوانند از نظر اندازه و سطح ابر، کلان، خرد و ریز باشند و در سلسله مراتب و سطوح متفاوتی جای بگیرند.
[1] کتاب خاورمیانه از…، برنارد لوئیس Bernard Lewis، صفحات 231 و 232
[2] کتاب خاورمیانه از…، برنارد لوئیس Bernard Lewis، صفحه 232
[3] http://www.andishkadeh.ir/news/content/?n=16