مهمترین وظیفهای را که در تبیین الگوی معیشتی اکانومی برای آن عنوان میکنند این است که منابع محدود را به نیازهای نامحدود اختصاص میدهد. یکی از این منابع محدود سرمایههایی است که پساندازکنندگان (کسانی که بخشی از درآمد خود را برای بهرهمندی بهتر در آینده، پسانداز میکنند) آن را پسانداز میکنند و نظامهای مالیِ الگوی اکانومی تلاش میکنند تا آن را به سمت وامگیرندگان (کسانی که بیش از درآمد خود خرج میکنند) هدایت کنند. این نظامها برای تشویق پساندازکنندگان به سرمایهگذاری، سودهایی را برای آنها در نظر میگیرند. وامگیرندگان نیز با آگاهی از این مسئله که باید سود سرمایهی دریافتی را در سررسیدهای معین بپردازند اقدام به دریافت آن میکنند.
نهادهای مختلفی برای ایجاد هماهنگی بین این دو گروه یعنی پساندازکنندگان و وامگیرندهها شکل گرفته است که به دو دسته کلی بازارهای مالی و واسطههای مالی تقسیم میشوند.
تفاوت عمدهی بین بازارها و واسطههای مالی، شیوهی تأمین منابع مالی آنها برای وامگیرندهها است. بدین معنی که بانکها بهعنوان شناختهشدهترین نوع از واسطههای مالی، سرمایههای سرمایهگذاران را به نیابت از آنها در اختیار یک وامگیرنده قرار میدهند و درواقع سرمایهگذار بهطور غیرمستقیم در انجام یک پروژه سرمایهگذاری خواهد کرد.
«بانکها بهعنوان شناختهشدهترین نوع واسطههای مالی، سرمایهی مورد نیاز وامگیرندهها را بهطور غیرمستقیم تأمین میکنند.»
در مقابل بورس که شناختهشدهترین نوع از بازارهای مالی است، این امکان را فراهم میکند که مردم به انتخاب خود و بهطور مستقیم این سرمایهگذاری را انجام دهند و سرمايهگذار و سرمايهپذير را روبروی هم قرار میدهد. بورس Bourse يك واژهی فرانسوی است كه معادل بازار سهام Stock Exchange در زبان انگليسی است. نام بازار تاريخی معاملهی سهام پاريس بورس است Bourse de Paris و در واقع اين واژه از زبان فرانسه وارد زبان فارسی شده است.
«بورس بهعنوان شناختهشدهترین نهاد مالی، سرمایهی مورد نیاز وامگیرنده را بهطور مستقیم تأمین میکند.»
علیرغم اینکه در بورس انواع داراییها اعم از داراییهای مالی و داراییهای واقعی خرید و فروش میشوند امّا واژهی بورس در باور مردم به بازار بورس اوراق بهادار که بازار معاملهی داراییهای مالی است اطلاق میشود و این بدین خاطر است که بخش عمدهای از خریداران و فروشندگان بورس کالا (که بازار معاملهی داراییهای واقعی است) را اشخاص حقوقی نظیر شرکتها و سازمانها تشکیل میدهند و عموم مردم بيشتر با بازار بورس اوراق بهادار سر و كار دارند.
بورس اوراق بهادار درواقع بازاریست که در آن انواع اوراق بهادار نظیر برگههای سهام، اوراق مشارکت، اوراق اجاره و غیره معامله میشود و تجربه نیز از این امر حکایت دارد که از میان این اوراق، سهام شرکتها، بیشترین حجم معاملات را در این بازار به خود اختصاص میدهند. فرایند شکلگیری چنین بازاری بدین گونه است که وقتی یک شرکت نسبتاً معتبر، برای راهاندازی یک کارخانهی تولیدی جدید و یا گسترش دامنهی فعالیتهای خود نیاز به منابع مالی داشته باشد میتواند نیاز خود را از طریق انتشار برگههای سهام تأمین کند. شرکت بر اساس قانون و به میزان سرمایهی خود دست به انتشار برگههای سهم به ارزش ۱۰۰۰ ریال میزند؛ سپس بخشی از آن برگهها را که بتوانند نیاز مالی شرکت را تأمین کنند، در بورس عرضه میکند.
مردم نیز در حد توان مالی خود میتوانند اقدام به خرید این برگههای سهام کنند و از آن پس به میزان مبلغی که پرداختهاند سهامدار آن شرکت محسوب شوند. شرکت نیز با جمعآوری سرمایههای مردم اقدام به راهاندازی آن کارخانه و یا توسعهی فعالیتهای خود میکند. امّا کار اصلی بورس دقیقاً پس از عرضه سهام آغاز میشود. مردمی که متقاضی دریافت این برگههای سهام هستند -خصوصاً اگر متعلق به یک شرکت شناختهشده با درجهی اعتباری بالا باشد- از تعداد برگههای سهام منتشر شده توسط شرکت مذبور بسیار بیشترند. آنها متقاضیانی هستند که بهخاطر پیشبینی آیندهای خوب برای شرکت، حاضرند برای تصاحب این برگههای سهام مبالغ بیشتری را به نسبت قیمت اسمی آن بپردازند. همین امر منجر به رشد هرچه بیشتر قیمت این برگههای سهام در بازار بورس میشود. این قیمت که تنها به واسطهی افزایش تقاضا در بازار بورس شکل میگیرد را قیمت بازاری آن سهام میگویند.
«افزایش تقاضا در بورس موجب افزایش قیمت بازاری سهام میشود»
حال سؤال اینجاست که چه میزان از این افزایش قیمت بازاری سهام نصیب شرکت منتشرکنندهی سهام میشود؟ گریگوری منکیو[1] در کتاب «کلیات علم اقتصاد[2]» این پرسش را اینگونه پاسخ میدهد:
«پس از اینکه شرکت سهام خود را با فروش به عموم مردم منتشر میکند، این سهام در بازار بورس بین سهامداران قابل مبادله است. در این حالت وقتی مبادله یا نقل و انتقال سهام انجام میشود. شرکت هیچ پولی بابت این جابجایی دریافت نمیکند.»[3]
همانگونه که منکیو اشاره میکند سهم شرکت منتشرکننده سهام از این رشد قیمتی صفر است و حتی ذرهای از این مبالغ وارد چرخهی تولید کشور نمیشود. امّا شاید بتوان این فرایند را با ذکر یک مثال ساده قدری روشنتر بیان کرد.
اگر در این مثال کل سرمایهی آن شرکت را به مثابه یک کیک فرض کنیم و صاحبان اصلی شرکت را هم بهعنوان قنّادی که آن کیک را پخته است در نظر بگیریم، و برای ایجاد وضعیتی مشابه بورس حالتی را متصور شویم که قنّاد برای اینکه بتواند مبلغ مورد نیاز خود را مثلاً برای پخت یک کیک دیگر بدست آورد، کیک اولیه را به قطعات کوچکی تقسیم میکند، و سپس بخشی از آن -مثلاً نیمی از کیک- را به مردم میفروشد. مردم نیز برای خرید این تکههای کیک به صندوق قنادی مراجعه میکنند و در ازای پرداخت مبلغی پول، رسید دریافت کیک را از صندوقدار تحویل میگیرند.
«صاحبان شرکتها بخشی از سهام شرکت خود را برای تأمین مالی طرحهای توسعهای خود در بازار بورس منتشر میکنند»
حال اگر این کیک توسط یک قنّاد معروف پخته شده باشد، متقاضیان بسیاری پیدا خواهد کرد؛ کسانی که حتی حاضرند برای بدست آوردن تیکه کوچکی از این کیک، مبلغ بیشتری را هزینه کنند. لذا به سراغ کسانی که این رسیدها را دارند میروند تا بتوانند آنها را راضی کنند که جایگاه خود را در ازای دریافت مبلغ بیشتری به آنها بدهند. در این میان افراد سودجویی نیز هستند که نه برایشان قنّاد و کیفیت کیک اهمیّت دارد و نه مردم. آنها تنها میخواهند که این رسیدها را از خریداران اولیه بخرند و مقداری هم تبلیغات و شایعه –دربارهی خوشمزگی بیش از حد کیک و طعم استثناییاش- چاشنی آن کنند و اصطلاحاً با دمیدن در آتش این بازار، سود بیشتری را از طریق دلّالی نصیب خود کنند.
نکتهای را که برای روشن شدن نقش بورس در تولید کشور باید به آن توجه شود این است که فعالیتهای بورس اوراق بهادار دقیقاً مشابه اتفاقی است که در حد فاصل بین صندوق قنّادی و محل تحویل کیک اتفاق افتاد؛ یعنی ایجاد یک قیمت بازاری (بخوانید قیمت کاذب) برای کیک. به روشنی مشخص است که از جابجایی رسیدهای تحویل کیک و به تبع آن رشد قیمت بازاری هر تکه از کیک چیزی عاید قنّاد نمیشود پس به طور قطع بر میزان تولید کیک نیز بیتأثیر است، این دقیقاً اتفاقی است که در بورس اوراق بهادار نیز رخ میدهد و خرید و فروش برگههای سهام و رشد بیرویهی قیمتها در این بازار نیز بر فرایند تولید در کشور بیاثر است.
حال فرض کنید که این امر منجر شود تا این رسیدها، پنج برابر قیمت واقعی خود معامله شوند و تمامی خریداران نهایی نیز برای دریافت سهم خود از کیک نزد قناد بیایند، آنگاه چه اتفاقی خواهد افتاد؟ پاسخ به این سؤال و سؤالات دیگری نظیر اینکه چه کسانی نقش این سودجویان را در بازار بورس بازی میکنند؟ و یا اینکه چطور میتوان حجم حباب را در سهام شرکتها محاسبه و از رشد آن جلوگیری کرد؟ همگی مواردی است که در بخشهای بعدی مقاله به آن خواهیم پرداخت.
ادامه دارد…
[1]– Gregory Mankiw
[2]– Principles of Economics
[3]– Principles of Economics (6th ed.) (2011) – N. Gregory Mankiw. Cengage Learning. P 558
“After a corporation issues stock by selling shares to the public, these shares trade among stockholders on organized stock exchanges. In these transactions, the corporation itself receives no money when its stock changes hands.”